در این مطلب با ما همراه باشید تا بهترین شعر روز معلم دبستان را برایتان بیان کنیم. با این اشعار میتوانید از معلمین خود قدردانی کنید. روز معلم برای ادای احترام به کمک معلمان به دانش آموزان جشن گرفته میشود.
۱. دوباره آمده روز معلم
گلی در حیطهی تعلیم خادم
معلم وارث پیغمبران است
مقامش خارج از وصف و بیان است
به امر تربیت کوشاترین است
تعلم خاتم و او چون نگین است
به از مهر پدر جور معلم
بباید گشت بر دور معلم
بود همچون پدر بر دانش آموز
به فکر اوست همواره شب و روز
معلم چون ستاره در زمین است
چراغ رهنما، حبلالمتین است
معلم، روز تو بر تو مبارک
نگهدارت بود رب تبارک
۲. از یک کلام جانفزا، صد مرده احیا میکنی
هنگام تعلیم سخن، کار مسیحی میکنی
هر دم که میگویی سخن، جان میدهی ما را به تن
در جان دمیدن در بدن، اعجاز عیسی میکنی
با دانش خود هر زمان، بخشی حیات جاودان
خضری و آب زندگی، در ساغر ما میکنی
دستت چو از گچ شد سپید، آید ید بیضی پدید
یعنی به هنگام عمل، اعجاز موسی میکنی
نوحی و با کشتی خود، ما را به ساحل میبری
چون ناخدایی، با خدا، رو سوی دریا میکنی
موسی یدی، عیسی دمی، فرزند پاک آدمی
در کار، آدم پروری، پیغمبریها میکنی
احمد معلم بوده است، خود این سخن فرموده است
با پیروی از نقش او، نقش خود ایفا میکنی
شغل تو، شغل انبیا، گفت تو، گفتار خدا
(اقرا به اسم) گویی و درس خود انشا میکنی
نادان از جان مرده را، و آن کوردل افسرده را
با معجز خود هر دو را، دانا و بینا میکنی
با مهر و با لطف و صفا، دل را تسلی میدهی
با دانش و دین و هنر، جان را مصفی میکنی
بس قوهها آید به فعل، از قدرت گفتار تو،
هر غنچه نشکفته را، چون گل شکوفا میکنی
انسان انسان پروری، گر در حقیقت بنگری
در نقش شاگردان خود، خود را تماشا میکنی
تنها نه با علم و عمل، اندیشهها میپروری
از عشق در دلهای ما، صد شور بر پا میکنی
در پرتو خود ساختی، از ذرهها خورشیدها
هر روز خورشید دیگر، تقدیم دنیا میکنی
هرگز نداری غیر حق، از حق تمنای دگر
گر غیر حق باشد یقین، ترک تمنا میکنی
۳. به علم افزون و والائی معلم
اگر چه بیتمنایی معلم
فضیلت آنچنان اندر وجودت
که گویا چون معمایی معلم
به وقت ساعت تدریس قرآن
رها از قید دنیایی معلم
تو همچون چشمه امید مایی
امید نسل فردایی معلم
محصل چون گل و خود باغبانی
نسیم عطر گلهایی معلم
درون ظلمت و فقر و جهالت
تو شمع بزم شبهایی معلم
ز درد هر دل بیماری آگه
طبیب زخم دلهایی معلم
بگنجد گرچه نامت در الفبا
تو افزون از الفبائی معلم
به امر دانش و علم و فضیلت
محصل را چو بابائی معلم
به دشت خشک جمله بیسوادان
تو جاری مثل دریایی معلم
دل تاریک ما را نور امید
به دلها چشم بینائی معلم
ز قید فتنهی کوته نظرها
سراسر خود مبرائی معلم
زبانم الکن است از گفتنیها
چو تاجی بر سر مائی معلم
چو انشاء بود درس من امروز
تو خود موضوع انشائی معلم
نوای دلکش صوت مناجات
نثارت باد هر جائی معلم
عجب نبود اگر اینک مرادی
بگوید گل سراپائی معلم
۴. معلم ای فروغ جاودانی، معلم مهر پاک آسمانی
معلم ای چراغ راه دانش، معلم آیههای مهربانی
مرا ازجهل ونادانی رها کن، مرا با علم و ایمان و خداکن
بیا ای گل تو از گهواره تاگور، مرا باعلم و دانش آشنا کن
دلی شفاف چون آیینه داری، محبت و صفا در سینه داری
اگر داری گهی اخمی به چهره، ولی بیشک دلی بیکینه داری
معلم ای بهار آفرینش، تو هستی افتخار آفرینش
تو هستی گوهر نایاب دریا، عجب دارم ز کار آفرینش
تو میخواندی الفبای رشادت، تو گفتی راه ایمان و سعادت
به مردانی که رفتند عاشقانه، تو دادی درس ایثار و شهادت
۵. سلام ای معلم بزرگوار
که رهنمای زندگانی منی
رفیق دوره عزیز کودکی
چراغ دوره جوانی منی
تو با کلام گرم و مهربان خود
به من شجاعت و امید میدهی
مرا هراسی از غم سیاه نیست
تو مژدههای شادی سپید میدهی
سلام ای که در اتاق تنگ درس
دل مرا چو آسمان گشودهای
به پرتو سواد دیده مرا
به رازهای این جهان گشودهای
خدا و مادر و تو و پدر
چهار یار زندگانی منید
به راستی که هرچه دارم از شماست
شما امید جاودانه منید
۶. بوی گل بوی بهاران میدهی
مثل شبنم بوی باران میدهی
آبی هستی مثل آرامش به من
درس خوبی درس ایمان میدهی
یک بغل لبخند با فرفره
دست ما گلهای خندان میدهی
تو به من با لحن خوب کودکی
یاد ایام دبستان میدهی
یاد ژاله یاد گلهای غریب
مانده در اندوه گلدان میدهی
روز باران و کتاب گمشده
یاد کبرای پریشان میدهی
بوی خوبی بوی بودن بوی مهر
بوی لطف خاله مرجان میدهی
آب بابا نان ندارد دست تو
خالی اما تو به من جان میدهی
۷. خوب میدانم اگر دارا شوی
به تمام کودکان نان میدهی
آشنای تشنگیهای زمین
تو به شبنم چشم گریان میدهی
در جهانی خالی از مهر و صفا
بوی بخشش بوی احسان میدهی
برگها گر تر شد از اشک یتیم
دفتری از جنس باران میدهی
میرزای کوچک قلب منی
بوی جنگلهای گیلان میدهی
میهن خود را کنیم آباد را
یاد فرزندان ایران میدهی